کد خبر: ۹۱۴۷
۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۰

کارآفرین قرقی صفر تا صد کار را در محله انجام می‌دهد

مهدی دل‌آسایی، کارآفرین محله قرقی است که از بچه‌گی علاقه‌مند به خیاطی بوده و حالا کارگاه خودش را دارد.

۳۱‌سال بیشتر ندارد. ۳۱ سالی که به قول خودش با برنامه‌ریزی دقیق و هدف‌دار گذشته و همین برنامه‌ریزی دقیق و عمل به آن، او را صاحب کارگاه بزرگی در‌زمینه تولید پوشاک فرم مدارس کرده است. به تعبیر خود مهدی دل‌آسایی، مدیر و سرپرست کارگاه، الان به لحاظ کیفیت مناسب کارشان در این صنف «برند» شده‌اند.

او را خیلی از هم‌صنفانش خوب می‌شناسند؛ جوانی که از دوازده‌سالگی، کارش را با پادویی خیاط‌های گوناگون آغاز کرده است و به این موضوع افتخار می‌کند. اتفاقا همین شاگردی در تولیدی‌های پوشاک و مغازه‌های خیاطی سطح شهر، پله‌های ترقی او می‌شود و او را به جایی می‌رساند که اکنون برای ۴۵ تن از شهروندان ایجاد اشتغال کرده است.

این یک سوی ماجرای زندگی تولید‌کننده‌ای موفق در محله قرقی است؛ سوی دیگر ماجرا حرف‌های این کارآفرین از علاقه‌اش به خیاطی و آرزوی گسترش کار و همچنین درددل‌هایی است درباره بی‌مهری مسئولان و عوامل دست‌اندرکار حرفه او که هیچ حمایتی از او و هم‌ردیفانش نمی‌کنند. بماند که از کنار این شکوه‌ها به اشاره‌ای می‌گذرد.

 

- چند سال است به کار خیاطی مشغولید؟

کلاس اول راهنمایی بودم که به‌خاطر عشق و علاقه‌ام به خیاطی در‌کنار درس و مدرسه عصر‌ها می‌رفتم در مغازه‌های خیاطی کار می‌کردم. از این کار لذتی وصف‌نشدنی می‌بردم. خیاطی را تا دوران خدمت سربازی ادامه دادم؛ یعنی در کنار هر کار دیگر دوخت‌و‌دوز هم می‌کردم. بعد از خدمت هم رسما چرخ‌کار شدم و تقریبا تا بیست‌و‌شش‌هفت‌سالگی برای دیگران لباس می‌دوختم.

 

- خیاطی چه جذابیتی برای نوجوان دوازده‌ساله می‌تواند داشته باشد؟

حرفه‌تر و تمیزی است؛ یعنی اینکه در تابستان می‌توانی در محیطی سرد و خنک کار کنی و در زمستان در محیطی گرم و نرم. البته این تعبیر من است از این شغل.

 

- خانواده‌تان با این پیشه آن هم در سن کم یا حتی در حال حاضر مشکلی ندارند؟

خیر. نه آن زمان که نوجوان بودم و نه حالا که با مادر زندگی می‌کنم، هیچ‌گاه مخالفتی نبوده است. برادرم هم بنکدار پوشاک فرم مدارس بود و گاهی کارهایم را برای او تولید می‌کردم.

 

- دوره‌ای هم دیده‌اید یا صرفا به‌صورت تجربی مهارت کسب کرده‌اید؟

پس از سربازی دوره‌های برش را در مشهد و تهران گذراندم و از آن به بعد، خودم را به تمام فوت و فن‌های حرفه‌ام مجهز کردم؛ چون پشت این کار اهدافی در ذهن داشتم که می‌کوشیدم به آن برسم. می‌خواستم تمام زیر و زبر خیاطی را یاد بگیرم؛ آن هم به‌صورت حرفه‌ای تا وقتی که واحد تولیدی‌ام را راه انداختم، کارگری نتواند مرا دور بزند و آن‌قدر به پیشه‌ام مسلط باشم که به‌راحتی بتوانم عیوب کار را گوشزد کنم.

 

کارآفرین محله: صفر تا صد کار را خودمان انجام دهیم

 

- یعنی از آغاز هدفتان همین راه‌اندازی کارخانه تولید پوشاک فرم مدارس بود؟

بله؛ البته هنوز در ابتدای راه هستم و واقعا اگر محدودیت‌ها و موانع از پیش پایمان برداشته شود، توان تولیدم بسیار بیشتر است. ناگفته نماند که مدتی هم دوره برق و الکترونیک را گذرانده‌ام و به‌خاطر مهارت فنی‌ای که در این زمینه داشتم، در سال‌های ۸۵ تا ۸۶ در شرکت ایران‌خودرو مشغول کار شدم، اما باز هم دست از خیاطی نکشیدم و چرخ‌های کارگاه کوچکم همچنان می‌چرخید. حقوق خیلی خوب و امتیازات ویژه کار در ایران‌خودرو در آن زمان برای خیلی از جوانان هم‌سن‌وسال خودم غبطه‌برانگیز بود، اما با شجاعت و ریسک بالا از این کار دل کندم و به حرفه اصلی‌ام روی آوردم. سال ۸۹ چرخ‌هایم به ۱۰ دستگاه ارتقا پیدا کرد. شراکتی تولید لباس فرم مدارس را ادامه دادم تا اینکه پس‌از یک سال شراکت، مستقل شدم. دو سال پیش نیز همین تولیدی را راه انداختم و چرخ‌ها همچنان می‌چرخند و تولید انبوه است تا جایی که دیگر به برند تبدیل شده‌ایم.

 

- کارتان را با چند چرخ خیاطی شروع کردید؟

چهار چرخ که هزینه آن و راه‌انداختن کارگاه را از پولی تهیه کردم که از خیاطی پس‌انداز کر بودم و نیز وام خانگی ده‌میلیون‌تومانی. جز اینها از هیچ جای دیگری نه وام و نه کمک گرفتم؛ حتی یک ریال!

 

- در‌واقع با هزینه‌ای نه‌چندان زیاد تولیدی پوشاک تشکیل دادید.

اگر عمیق به آن فکر کنید، بله همین‌طور است که می‌گویید. البته الان نتیجه همان ده‌میلیون چندین و چند برابر شده است؛ چون برای کارم زحمت کشیدم تا به اینجا رسیدم. به قول حافظ: «به‌راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید».

 

- خودتان هم هنوز پشت چرخ می‌نشینید؟

خیر؛ من عاشق مدیریت هستم و مدیریت امور و تدبیر آن در وجودم است. مطمئنا اگر مدیر این تولیدی نمی‌شدم، باز هم مدیر مجموعه‌ای دیگر، هایپرمارکتی بزرگ یا مجموعه‌ای تجاری می‌شدم. وقتی بر کار خیاطی تسلط پیدا کردم، ابتدا با چهار چرخ و پنج شش کارگر کارگاه کوچکی در محدوده صدمتری (بزرگراه شهید میرزایی) راه انداختم. سفارش می‌گرفتم و تولید می‌کردم. بعد هم کارم را گسترش دادم.

 

- چرخ زندگی چند کارگر با چرخ‌های تولیدی شما می‌چرخد؟

۴۵ تنی که در بخش‌های گوناگون اینجا مشغول کارند، همه بدون‌استثنا از اقشار ضعیف جامعه‌اند. آنها یا سرپرست خانوارند یا دختر دم بختی که توان تهیه جهیزیه را ندارد یا به هر علت فقیرند. اگر ببینم متقاضیان شغل، توانایی انجام کار دارند ایراد‌های کاریشان را متذکر می‌شوم و به کار گرفته می‌شوند. در حد امکان سرویس رفت‌و‌برگشت رایگان و بیمه تامین اجتماعی هم برای این افراد درنظر گرفته شده است.

 

- اینکه می‌گویید در تولید لباس فرم مدارس برند شده‌اید، ادعای کمی نیست؛ با چه پشتوانه‌ای این ادعا را دارید؟

همین که کار باکیفیت و تنوع رنگ و مدل دست مشتری بدهید و متقاضی زیاد داشته باشید، ویژگی‌های برند‌شدن است. ما حتی کاور و بسته‌بندی فرم‌ها را در تولیدی خودمان تهیه می‌کنیم؛ یعنی تا این حد خودکفا عمل می‌کنیم. محصول را هم یا ارائه نمی‌کنیم یا به لحاظ دوخت و برش و جنس، لباس باکیفیت به دست مشتری می‌دهیم. کلاس کار برایم خیلی مهم است که ان‌شاءا... تا آخر آن را حفظ خواهم کرد. من برای انتخاب رنگ و مدل و طراحی حتما از مشاوره روان‌شناسی که در حیطه رنگ‌شناسی خبره است و نظر طراح لباس مجرب استفاده می‌کنم. هدفم این نیست که صرفا تولید کنم و تمام تلاشم خوب تولید‌کردن است. نمی‌خواهم دیگران به من صرفا به چشم خیاط نگاه کنند!

 

- روزانه چند دست لباس تولید می‌کنید؟

کار ما فصلی است؛ یعنی الان در حال تولید هستیم، اما روزانه توان تولید ۳۰۰ دست لباس فرم را داریم.

 

- سفارش کار از شهرستان هم دارید؟

بله؛ از اصفهان و همدان و زاهدان و تبریز و بندرعباس و فردوس و... همیشه مشتری‌های پروپاقرص و ثابت دارم.

 

کارآفرین محله: صفر تا صد کار را خودمان انجام دهیم

 

- در میان صحبت‌هایتان به محدودیت‌ها و موانع اشاره کردید؛ در‌این‌باره توضیح می‌دهید؟

در جامعه حرف از تولید ملی زیاد است، اما پای عمل که می‌رسد، انگار نه انگار! این در سطح کلان جامعه است که از تولیدکنندگان خُرد مانند ما اصلا حمایت نمی‌شود. مصداقی بگویم؛ با هدف گسترش فعالیتم برای وامی اقدام کردم، اما آن‌قدر «ان‌قلت» آوردند که از خیر آن گذشتم! الان این سفره و خوان نعمت برای ۴۵ انسان پهن شده است؛ چه اشکال دارد که مثلا برای ۴۵۰ تن پهن شود تا آبرومندانه زندگی کنند؟! در سطح نهاد‌های داخلی مرتبط به کارم هم که اگر صحبت و گله‌ای کنم، تمام این سفارش‌ها روی دستم باد می‌کند و درِ اینجا را باید تخته کنم و همین ۴۵ کارگر هم از نان‌خوردن می‌افتند! گله‌ها را بگذارید برای بعد از تحویل سفارش‌ها!

 

- کالا‌های چینی بازار را قبضه کرده است؛ در‌زمینه حرفه شما چطور؟ چینی‌ها به تولید انبوه در این زمینه دست نزده‌اند؟

خوشبختانه هنوز چینی‌ها به موضوع لباس فرم مدارس ورود پیدا نکرده‌اند. به من گفتند این کاور لباس‌ها را بده چین با یک‌سوم هزینه‌ای که می‌خواهید خودتان تولید کنید، تحویل می‌دهد، اما قبول نکردم. پیش خودم حساب کردم که اینکه صفر تا صد کار را خودمان انجام دهیم هم سودی به کارگر‌های ایرانی می‌رساند و هم کیفیت کار چیزی می‌شود که خودم می‌خواهم.

 

- برای خودتان و اعضای خانواده هم لباس می‌دوزید؟

تا چند سال پیش هم برای خودم لباس می‌دوختم و هم اعضای خانواده‌ام، اما الان نه. فقط مدیریت می‌کنم.

 

- در انتخاب لباس برای خود و اطرافیانتان باید خیلی کارتان ساده باشد؛ چون به‌راحتی کار ضعیف و قوی را از هم تشخیص می‌دهید.

اتفاقا خرید لباس برای خودم خیلی سخت است و گاه تا چند ساعت طول می‌کشد تا مثلا یک دست کت و شلوار انتخاب کنم! از قضا دلیلش هم همین است که فوری می‌فهمم هر لباسی چه ضعف و قوتی دارد.

 

- شما نزدیک به دو دهه در خیاطی سابقه دارید. طی این سال‌ها اتفاقی تهدیدتان نکرده است؟

یک‌بار در همان دوازده‌سیزده‌سالگی که در مغازه‌ای در‌حال اتوی لباسی روی میز اتو بودم، آن‌قدر سر و سینه‌ام را روی میز خم کردم که لباسی که اتو می‌زدم و بلوز تنم و سینه‌ام یک‌جا با هم سوخت و هنوز اثر آن بر بدنم باقی مانده است!

 

*این گزارش یکشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۴ در شماره ۱۵۹ شهرآرامحله منطقه ۳ چاپ شده است.

ارسال نظر
آوا و نمــــــای شهر
03:44